حرف های سپید

دلنوشته های مادرانه برای پری رویاهام

حرف های سپید

دلنوشته های مادرانه برای پری رویاهام

روزمرگی هام3

این روزا آرومم یه آرامشی تو وجودمه که واقعا ترسناکه

به قول فامیل دور به طرز دلهره آوری آرومم و داره بهم خوش میگذره فکر کنم قراره بمیرم

یا شایدم واقعا آرومم و باورم نمیشه 

از بس تو اضطراب،ترس  و نگرانی بودم آرامش داشتن برام غیر قابل باور باشه

ناراحتم از اینکه ماه رمضون تموم میشه اما خوشحالم هستم که امسال هم تو لیست خدا بودمو تونستم یه کم به خدا نزدیکتر بشم 

خدایا شکرت بابت این آرامش و خوشبختی

این آرامشو به همه بده 

روزمرگی هام 2


این روزا خیلی خسته ام 

همشم سرم درد میگیره مثل اینکه روزه داره اذیتم میکنه

به خاطر سنگ کلیه ای هم که دارم یه کم اذیت میشم

خیلی خسته ام و همش دلم میخواد بخوابم

جمعه هم افطار خونه مادرشوهر دعوتیم وااااااااااااااااااااااااای من اصلا حوصله اونجا رو ندارم متنفرم ازشون 

خیلی عصبی ام 

اما با همه این ها بعد به مدت طولانی میخوام یه کم خودمو تحویل بگیرم و برم بازار و چند دست لباس بگیرم

خیلی وقته یه خرید درست و حسابی نرفتم

22 تیر هم تولد همسریه من هنوز تصمیم نگرفتم براش چه کادویی بگیرم 

دوستاشم دعوت دارم خداروشکر تو خونه نیست به پیشنهاد همسری قراره شامو رستوران بخوریم و کیکو بگیریم بریم منطقه تفریحی کنار دریاچه 

هنوز نتونستم تصیمیم بگیرم واسه رفتن به دکتر 

یه سری علایما هست که داره نگانم میکنه حس میکنم یه مشکل اساسی دارم اما ترسی تو وجودمه که نمیذاره تصمیم قطعی واسه رفتن به دکتر رو بگیرم



روزمرگی هام1

بعد یه هفته تو خونه موندن دیشب با همسری و دوستان رفتیم تو دل کوه و جنگل 

یه جایی از شهرمون منطقه تفریحی توریستی داره که تاریخیه و خیلی قشنگه دیشب رفتیم اونجا و کلی خوش گذشت

خداروشکر تو این جمع دوستان حرفی از بچه زده نمیشه  که حالمو بگیره 

این ماهم پری خانوم اومدن و منم نسخه ماهک خانومو شروع کردم 

هرچی خیره

امشبم خونه خواهرم افطاری دعوت بودیم 

فردا شب من افطاری خانواده رو دعوت دارم اما خیلی حالم خوب نیست نمیدونم میتونم از پسش بر بیام یا نه

پری داره خیلی اذیتم میکنه درد وحشتناکی دارم 

هنوز تصمیم نگرفتم واسه مهمونی افطار فرداشب چی درست کنم