حرف های سپید

دلنوشته های مادرانه برای پری رویاهام

حرف های سپید

دلنوشته های مادرانه برای پری رویاهام

روزمرگی هام 2


این روزا خیلی خسته ام 

همشم سرم درد میگیره مثل اینکه روزه داره اذیتم میکنه

به خاطر سنگ کلیه ای هم که دارم یه کم اذیت میشم

خیلی خسته ام و همش دلم میخواد بخوابم

جمعه هم افطار خونه مادرشوهر دعوتیم وااااااااااااااااااااااااای من اصلا حوصله اونجا رو ندارم متنفرم ازشون 

خیلی عصبی ام 

اما با همه این ها بعد به مدت طولانی میخوام یه کم خودمو تحویل بگیرم و برم بازار و چند دست لباس بگیرم

خیلی وقته یه خرید درست و حسابی نرفتم

22 تیر هم تولد همسریه من هنوز تصمیم نگرفتم براش چه کادویی بگیرم 

دوستاشم دعوت دارم خداروشکر تو خونه نیست به پیشنهاد همسری قراره شامو رستوران بخوریم و کیکو بگیریم بریم منطقه تفریحی کنار دریاچه 

هنوز نتونستم تصیمیم بگیرم واسه رفتن به دکتر 

یه سری علایما هست که داره نگانم میکنه حس میکنم یه مشکل اساسی دارم اما ترسی تو وجودمه که نمیذاره تصمیم قطعی واسه رفتن به دکتر رو بگیرم



نظرات 1 + ارسال نظر
marzi پنج‌شنبه 18 تیر 1394 ساعت 18:04 http://rozegaremarzi.blogsky.com

عطی جون سلام.
عزیزم هر چقدر هم متنفر باشی ولی گاهی برو و سر بزن. بالاخره تو عروس اون خانواده ای. خودتو ازشون دور نگیر. رفت و آمدت منطقی باشه نه احساسی.
ممکنه روزی بهشون احتیاج پیدا کنی.

خرید خیلی خوبه. حال آدمو دکرگون میکنه. ما زنها هم که عاشق خرید.

برو دکتر. دس دس نکن. خدا کریمه. ایشاالله مشکلی نیست.

سلام گلم
نه عزیزم نمیشه خیلی برام سخته تو جمعی باشم که تفکراتشون با من فرق داره
این به کنار
جمعی که منو زیر ذره بین بذاره برام غیر قابل تحمله
حالمو بد میکنن
انشالله هیچوقت به این جماعت خود پسند احتیاج پیدا نکنم

آره واقعا عالیه پنجشنبه رفتم کلی خرید کردم و حسابی حال کردم
خیلی سرحال شدم

میرم ایشالله بعد ماه مبارک

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.